ولادت و ارتحال، آیتاللَه انصاری همدانی
ولادت: 1320 هـ.ق، همدان
ارتحال: 2ذیالقعدةالحرام 1379 هـ.ق، همدان
برخی از شاگردان حضرت آیتاللَه حاج شیخ محمد جواد انصاری همدانی
•حضرت علامه آیتاللَه سید محمدحسین حسینی طهرانی
•حضرت آیتاللَه سید عبدالحسین دستغیب شیرازی
•مرحوم حجةالإسلام سید عبدالحسین معین شیرازی
•مرحوم حاج محمدحسن بیاتی همدانی
•مرحوم حاج هادی ابهری
رضوان اللَه علیهم اجمعین
مقامات عرفانی مرحوم آیتاللَه انصاری همدانی
حضرت علامه طهرانی رضوان اللَه علیه:
حضرت آقاى انصارى فوقالعاده مرد كامل و شايسته و منوّر به نور توحيد بود،من واقعاً به كمال و شرف و توحيد و فضائل اخلاقى و معنوى ايشان در حدود ايمان به يك پيغمبر، ايمان و يقين دارم.زيرا اگر الآن حضرت يوسف و يا شعيب و يا حضرت موسى و عيسى على نبيّنا و آله و عليهم السّلام زنده شوند، و بيايند و امر و نهى داشته باشند، من حقيقةً بقدر اطاعت و انقياد و ايمان به حقّانيّت آن انبياء به اين راد مرد بزرگ و الهى ايمان و ايقان دارم.شاهدى هم داريم، چنانچه بعضى ذكر نموده اند كه: عُلَمآءُ امَّتى كَأَنْبيآءِ بَنى إسْرآئيلَ ملاك ارادت و عظمت اين مرد تجلّيات الهيّهاى است كه در راه طولانى با جهاد اكبر براى وى شده است، و او را به سرحدّ يك عارف الهى درآورده و در مقام و منزلت تمكين نشانده است.
مرحوم انصارى-قدّس سرّه- يكى از اولياى برجسته قرن اخير بود كه قولًا و عملًا و اعتقاداً و سرّاً در ممشاى ائمّه طاهرين صلوات اللَه عليهم أجمعين قدم میزد و نمونهاى بود كه سيره و اخلاق و معارف آن بزرگواران را به عصر خود معرّفى مینمود.
حكايتى نقل میكنند كه:
«يكى از شاگردان مرحوم قاضى روزى به ايشان عرض میكند كه: آقا اگرخداى نكرده-شما از دنيا رفتيد، به چه كسى مراجعه كنيم؟ايشان میفرمايند:” من كسى كه توحيد را مستقيماً از خدا گرفته باشد، غير از شخصى در همدان به نام حاج شيخ محمّد جواد انصارى نمیشناسم.
سیره اخلاقی آیتاللَه حاج شیخ محمد جواد انصاری همدانی:
اهتمام فوق العاده در کمک به نیارمندان
مرحوم انصارى- رضوان اللَه عليه- براى برآوردن نيازمندىهای مسلمانان اهتمامى وافر داشت و در كمك و مساعدت به فقرا و مسكينان بیاختيار بود، و در بذل و انفاق بینظير بود، به بسيارى از خانواده هاى مستمند كه در گوشه و كنار شهر بودند و ابداً كسى از حال آنان اطّلاع نداشت مساعدت ها مینمود و با دست خود براى آنان غذا و لباس و فراش میبرد، و در اخفاى اين امور به حدّى دقيق بود كه حتّى از شاگردان خاصّ خود مخفى میداشت
در زمستانهاى سردِ همدان براى معالجه مَرْضى و عيادت بيماران آنان به منزلشان میرفت و چه بسا خود تهيّه دوا مینمود و تا فرد گرفتارى را از گرفتارى آزاد نمینمود آرام نمیگرفت،
آرامش دل او در آرامش خلق خدا بود و نگرانى او در اضطراب آنان
پذيرايى و اكرام مرحوم انصارى همدانى از سالكان إلى اللَه
مرحوم والد (علامه طهرانی) رضوان اللَه عليه میفرمودند:
در زمان حيات مرحوم انصارى رضوان اللَه عليه رفقاى ايشان از اطراف بلاد جهت استفاده و ادراك محضرشان به سوى همدان و اغلب در منزل خود ايشان وارد میشدند،و ايشان در كمال لطف و بهجت و سعه صدر و انبساط وجه همچون پدرى مهربان و عطوف از واردين پذيرايى مینمودند و مايحتاج معيشت را شخصاً تهيه میكردند، و هرچه دوستان و ارادتمندان ايشان اصرار میورزيدند كه زحمت تهيه غذا و غيره را از دوش ايشان بردارند، ابداً قبول نمیفرمودند، و با آن جثّه نحيف كه مشتى استخوان بيش نبود، روزها به بازار میرفتند و ميوه و موادّ غذايى براى رفقا فراهم میكردند، و اين كار را در نهايت خفا و اختفا انجام میدادندالبته ناگفته نماند كه مرحوم انصارى اين رفتار را نه تنها با دوستان و رفقاى خود داشتند، بلكه با مستمندان و افراد غريبه نيز به همين روش عمل مینمودند، و اين سنّت محموده را از مولا و مقتداى خويش، حضرت مولى الموالى أميرالمؤمنين عليهالسّلام و ساير ائمّه طاهرين أخذ نمودند.
اكرام و احسان مرحوم انصارى همدانى به فقرا و نيازمندان
مرحوم والد (علامه طهرانی) رضوان اللَه عليه میفرمودند:در يكى از زمستانهاى بسيار سرد و پر برف همدان روزى يكى از دوستان ايشان ديد، مرحوم انصارى كيسهاى بزرگ بر دوش خود دارند و در ميان برفها به سمت بيرون همدان حركت میكنند. جلو آمد و سلام كرد و عرض كرد: «آقا اين كيسه بزرگ و سنگين چيست كه بر دوش گرفتهايد و به خارج شهر حركت میكنيد؟»ايشان فرمودند:«برف سنگينى آمده و ارتباط دهات اطراف با همدان قطع شده است. من قدرى نان تهيه كردهام و براى قريهاى نزديك همدان میبرم. »آن شخص عرض میكند كه: «پس اجازه دهيد من آن را بردارم و با شما ببريم. »ايشان قبول نكردند.گفت: «پس اجازه دهيد همراه شما بيايم، آخر در اين بيابان و برف سنگين ممكن است خطراتى متوجّه شما شود. »باز ايشان نپذيرفتند و خداحافظى كردند و رفتند.مرحوم انصارى در اصلاح نواقص منزل و امور شخصى از كسى تقاضا نمیكردندهمچنين در امور مربوط به منزل هيچگاه بارى بر عهده كسى نمیگذاشتند و براى اصلاح نواقص از شخصى تقاضا نمیكردند.در منزل ايشان چاه آبى بود كه رفقا براى تجديد وضو میبايست از آن چاه، آب بكشند و آن هم با تلمبه كه وسيلهاى بود در قديم براى آب بالا كشيدن، و در عين حال بسيارى از اوقات آن تلمبه خراب می شد و رفقا با مشكل مواجه می شدند، فلذا ناچار بودند با دلو آب را بيرون آورند دلو آب را بيرون آورند.